جشن دندونی
سلام سلام صدتا سلام من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید شدم یواش یواش و بیصدا شدم جزء کباب خورا بالاخره مامان فرصت پیدا کرد تا برای گل پسرش یه جشن دندونی کوچولو بگیره. تاریخ 1391/03/25، ساعت 7 مهمونامون اومدن. خیلی بهمون خوش گذشت. ولی از اونجا که شما تو سر و صدا نمیخوابی، همش بیدار بودی. با اینکه بسیار خسته شده بودی ولی مقاومت میکردی تا نخوابی. و این هم هنر مامان بی هنر. ببخش دیگ...